همه چیز
یه عالمه شعر و متن عاشقانه فوق العاده زیبا همراه با عکس عاشقانه امشب کسی به سیب دلم ناخنک زده است! این غم نمی رود به خدا از دلم، مخواه! قصدم گلایه نیست، خودت جای من، ببین امروز هم گذشت و دلت میهمان نشد هرشب من -آن غریبه که باور نمی کند دارد به باد می سپرد این پیام را: مژگان عباسلو بقیه شعر و متنهای عاشقانه در ادامه مطلب بزار پر بکشم داد بزنم *************************************************** دور از این هیاهو دلم کویر می خواهد و تنهایی و سکوت و آغوش ِ سرد ِ شبی که آتشم را فرو نشاند. نه دیوار، نه در، نه دستی که بیرونم کشد از دنیایم، نه پایی که در نوردد مرزهایم، نه قلبی که بشکند سکوتم، نه ذهنی که سنگینم کند از حرف، نه روحی که آویزانم شود. من باشم و تنهایی ِ ژرفی که نور ستارگان روشنش می کند و آرامشی که قبل از هیچ طوفانی نیست ! *************************************************** *************************************************** برایت *************************************************** کم کم تفاوت ظریف میان نگهداشتن یک دست *************************************************** _______________________ وقتی شقیقه هایم از تحمل زخم های کهنه تیر می کشند مجبور می شوم به دورترین عزیزترینم با بلندترین صدا بیندیشم … ________________ غاری یک نفره ام در طبقه ی دوم آپارتمانی در محله ای شلوغ صبح ها بیرون می زنم از خودم دنبال کوهی که جا برای غاری یک نفره داشته باشد شب ها بر می گردم به خودم آتش روشن می کنم و روی دیواره هایم طرحی می کشم از معشوقه ای که ندارم *************************************************** چه ساده ام که به عشقت هنوز پابندم به روزگار خودم جای گریه می خندم چه ساده ام که پس از این هزار و هجده سال هنوز هم به قراری که بسته ای بندم: که می رسیّ و برای همیشه می مانی و می دهی به نفس های خسته ام جانی به انتهای خودم می رسم به این بن بست همیشه قصه ی بی سرپناهی ام این است همیشه آخر هر اتفاق می بازم برنده باشی اگر،من به باخت می نازم … نشسته کنج قفس یک پرنده ی زخمی تو حال خسته ی من را چگونه می فهمی؟ پرنده ایّ و قفس را ندیده ای هرگز تو طعم تلخ قفس را چشیده ای هرگز؟ نشسته زیر پرت آسمان…چه خوشبختی همیشه دور و برت آسمان…چه خوشبختی تو از پرنده ی بی بال و پر چه می دانی؟ تو ای پرنده ی پر شور و شر…چه می دانی؟ دوباره سادگی ام کار می دهد دستم نمی شود که از عشقت گذشت،دلبندم! اگر چه سر به هوایی،قرار یادت نیست هنوز هم به قراری که بسته ای بندم هنوز هم که هنوز است حین هر باران تو را برای نفس هام آرزومندم تو سهم عاشقی ام… نه ،نبوده ای هرگز به روزگار خودم جای گریه می خندم *************************************************** وقتی دلم به سمت تو مایل نمیشود باید بگویم اسم دلم ، دل نمیشود دیوانهام بخوان که به عقلم نیاورند دیوانهی تو است که عاقل نمیشود تکلیف پای عابران چیست؟ آیهای از آسمان فاصله نازل نمیشود خط میزنم غبار هوا را که بنگرم آیا کسی زِ پنجره داخل نمیشود؟ میخواستم رها شوم از عاشقانهها دیدم که در نگاه تو حاصل نمیشود تا نیستی تمام غزلها معلّق اند این شعر مدتیست که کامل نمیشود. کاش می شد که من پروانهء باغ رو یا های تو باشم اگر نمی خواستی بچسبانی ام به کلکسیون آرزوهای ِ دست یافته ات، می شد که تو شهسوار رویاهای من باشی اگر نمی خواستم محبوست کنم، در کاخ توقعات ِ بر نیامده ام می شد که ما تصویر زیبای عشقی بی تمام باشیم بر دیوار ناممکن ها اگر یاد گرفته بودیم عاشقی را
نظرات شما عزیزان:
بر زخمهای کهنه قلبم نمک زده است!
خون است اینکه بر جگر ِ من شتک زده است
ما را فقط نه دوست، نه دشمن، فلک زده است!
بر سفره ای که نان دعایش کپک زده است!
نامرد روزگار، به او هم کلک زده است-
سیب دلم برای تو ای دوست، لک زده است!
بزار پر بکشم جار بزنم
بزار یه بارم که شده
خودم باشم زار بزنم
بزار می خوام رها بشم
……رها بشم….جدا بشم
از همه کس و همه چیز
سوا بشم سوا بشم
بزار می خوام خودم باشم
عاشق هیچ کس نباشم
بزار می خوام رها بشم
رها بشم ….جدا بشم
از تو از همه کس سوا بشم
(امیر تیموری)
دلتنگی عصر پاییز را می فرستم
مثل کلاغ های دم غروب
هیچ جا نیستم
فقط گاهی
یکی از پرهایم می افتد
و زنجیر کردن یک روح را یاد خواهی گرفت.
اینکه عشق تکیه کردن نیست
و رفاقت، اطمینان خاطر
و یاد میگیری که بوسه ها قرارداد نیستند
و هدیه ها، عهد و پیمان معنی نمیدهند.
و شکستهایت را خواهی پذیرفت
سرت را بالا خواهی گرفت با چشمهای باز
با ظرافتی زنانه و نه اندوهی کودکانه
و یاد میگیری که همه ی راههایت را هم امروز بسازی
که خاک فردا برای خیال ها مطمئن نیست
و آینده امکانی برای سقوط به میانه ی نزاع در خود دارد
کم کم یاد میگیری
که حتی نور خورشید میسوزاند اگر زیاد آفتاب بگیری.
بعد باغ خود را میکاری و روحت را زینت میدهی
به جای اینکه منتظر کسی باشی تا برایت گل بیاورد.
و یاد میگیری که میتوانی تحمل کنی…
که محکم هستی…
که خیلی می ارزی.
و می آموزی و می آموزی
با هر خداحافظی
یاد میگیری
قالب برای بلاگ |